عمق میدان در عکاسی ماکرو از اهمیت زیادی برخوردار است و اگر دقت کافی در انتخاب آن مناسب آن بکار نگرفته شود، تصویر چندان گویا و زیبا نخواهد بود. در عکاسی غیرماکرو، سوژه با دوربین درفاصله است؛ باتوجه به نوع عکاسی این فاصله میتواند 1 یا 2 متر و یا حتی به اندازه افق از دوربین فاصله داشته باشد. اما در عکاسی Macro چنین شرایطی وجود ندارد؛ هنگام ثبت عکس های کلوزآپ با عمق میدان بسیار کمی روبرو هستید (حتی در مقادیر دیافراگم کوچک). در بزرگنمایی 1:1، عمق میدان عکس شما ممکن است به قدری باریک باشد که نتوانید سر و پای سوژه هایی مانند مگس را همزمان واضح نشان دهید، حتی اگر فقط چند میلی متر از هم فاصله داشته باشند.
یکی از چالش هایی که در رابطه با عمق عکس های ماکرو وجود دارد، کمبود نور است. به طور کلی در عکاسی ماکرو باید با بسیار کم عکاسی کنید، اما چرا؟ از جمله این دلایل به شرح زیر میباشد:
- دوربینتان معمولاً مقداری از نور طبیعی را مسدود میکند.
- ممکن است فلاش در زاویه مناسبی قرار نگیرد تا سوژه شما را روشن کند.
- استفاده از دیافراگم هایی مانند f/11،f/16 یا کوچکتر برای دستیابی به عمق میدان کافی ضروریست، اما آنها نور را کاهش میدهند.
- جهت کاهش تاری ناشی از حرکت دوربین و تیره کردن تصویر، باید از سرعت شاتر بسیار بالایی استفاده کرد.
این موضوع ها در کنار یکدیگر باعث میشوند عکسهای کلوزآپ طوری به نظر برسد که انگار در وسط روز روی لنز درپوش قرار دادهایم. یکسری راهکار برای متعادل سازی عمق میدان با ثبت نور کافی وجود دارد که در ادامه به معرفی و بررسی هرکدام از آنها میپردازیم.
باز کردن دیافراگم در عکاسی ماکرو
همانطور که اشاره شد با عمق میدان باریک، نمیتوان سر و که سوژه هایی مانند مورچه و یا مگس را شارپ نشان داد. اگر مشکلی با این موضوع ندارید، کافیست دیافراگم لنز خود را تا حد ممکن باز کنید و یا چیزی بین f/2.8 تا f/5.6 اندازه دیافراگم را کاهش دهید. از جمله مزایای این این روش دارد این میباشد که دیگر لازم نیست نگران تنظیمات نورپردازی پیچیده یا اصلاحات نرمافزاری باشید،. چراکه با استفاده از این روش شما نور کافی در اختیار دارید.
اما عیبی که این روش در عکاسی ماکرو دارد این است که فوکوس کردن دستی لنز در نزدیکترین بزرگنمایی تقریبا غیرممکن میشود، چراکه عملا عمق میدانی وجود ندارد. این روش بیشتر بر عکاسی سوژه هایی که در محدوده بزرگنمایی 1:4 تا 1:10 هستند، مناسب است. اما برای عکاسی در اندازه طبیعی 1:1 به هیچ وجه توصیه نمیشود.
کاهش اندازه دیافراگم و استفاده از فلش
برای استفاده از این روش باید دیافراگم را تا f/16 یا f/22 کاهش دهید. با استفاده از چنین دیافراگم کوچکی راحتتر میتوان سوژهتان را در فوکوس قرار داد و عمق میدان در عکاسی ماکرو را کنترل نمود. همچنین در این روش استفاده از فلاش غیر اجتناب است؛ زیرا مقدار زیادی نور از دست خواهید داد. علاوه بر آن، پراش (diffraction) تأثیر بسیار زیادی بر وضوح عکس های شما میگذارد. لازم به ذکر است که یک تصویر f/22 با پراش، بسیار واضح تر از یک عکس f/4 بدون عمق میدان است.
انباشتن مجموعهای از عکس های ماکرو (Focus Stacking)
این روش از انواع عمق میدان در عکاسی ماکرو شامل گرفتن عکس در دیافراگمهای «متوسط»، با پراش کمتر اما عمق میدان کم (معمولاً f/8 یا f/11) است. برای جلوگیری از عمق میدان کوچک، ابتدا باید چندین عکس در فواصل فوکوس مختلف بگیرد. سپس بهترین بخش های هر کدام از عکس ها را هنگام ویرایش به هم بچسبانید. با استفاده از این روش میتوانید تصاویری با کیفیت بسیار بالایی ایجاد کنید، چراکه دیگر مشکلی درباره پراش وجود ندارد. همچنین میتوانید عمق میدان را به شکل مصنوعی گسترش دهید تا حتی سوژه هایی در بزرگنمایی های بالا را بتوانید کاملاً واضح نشان دهید.
اما انباشتن فوکوس باتوجه به آنکه نیاز به فوکوس دقیقی دارد، معمولاً به استودیو و سه پایه محدود میگردد. همچنین این روش زمان زیادی را از شما سلب خواهد کرد. برای داشتن حداکثر کیفیت، ممکن است لازم باشد ده ها عکس را در یک عکس ترکیب کنید، که میتواند به ساعتها کار عکاسی و ویرایش منجر شود. علاوه بر آن به نرم افزارهای تخصصی و ویژهای در این زمینه نیاز دارید تا بتوانید تصاویر را باهم ترکیب کنید.
با اینحال تا حدودی میتوان با مشکلاتی که ذکر شد، کنار آمد. بزرگترین عیب و محدودیت این روش این است که سوژه در آن باید کاملا ثابت باشد. پیدا کردن حشراتی که حرکت نمیکنند ممکن است، اما آسان نیست. این روش در صبح زود، هنگامی که گیاهان یا حشرات خوابآلود هستند و منتظر بیرون آمدن خورشید میباشند، بهترین زمان است. همچنین این روش نسبت به سایر روش ها به تجهیزات تخصصی بیشتری نیاز دارد. از جمله آنها میتوان به یک سه پایه محکم، یک سر سه پایه، یک ریل فوکوس ماکرو و یک نرم افزار ویژه اشاره کرد.
کج کردن صفحه فوکوس در عکاسی ماکرو
برای استفاده از این روش باید از لنزهای ماکرو به نام لنز تیلت شیفت بکار گرفت. این لنزها به شما امکان کج کردن عمق میدان را در امتداد سوژه خود میدهد. برای مثال میتوانید همزمان روی سر و بال های یک حشره فوکوس کنید، حتی اگر هر دوی آنها در فواصل متفاوتی از لنز قرار داشته باشند. به طور کلی قادر هستید کل یک حشره را در عکس با دیافراگم بسیار معقولتر از حالت عادی واضحتر کنید.
اما این روش دارای معایب های زیادی در عکاسی ماکرو دارد. اول آنکه هزینه لنزهای ماکرو تیلت شیفت (مانند Nikon PC-E 85mm f/2.8D) زیاد است. این لنزها معمولاً روی ماکرو 1:1 فوکوس نکرده و به جای آن روی حدود 1:2 فوکوس دارند. آنها فقط فوکوس دستی داشته و استفاده از آنها بدون سه پایه دشوار است. چنین لنزهایی باتوجه به آنکه بسیار تخصصی هستند عمدتاً در کارهای استودیویی برای سوژههای غیر متحرک استفاده میشود که در این مورد خیلی ها فوکوس استکینگ را ترجیح میدهند.